جشن ها و شادی ها ( 2 )

 

 امشاسپند

امشاسپند به معنی مقدس و جاودانی است و جمع آن امشاسپندان می شود که در اسلام به آنها ملائکه می گویند . این واژه در اوستا امشه سپنته[13] می باشد که از سه جزء ترکیب یافته ، جزء اول حرف " ا " که برای نفی آمده و به معنی نه و بدون می باشد .

جزء دوم مِشه[14] که به معنی مردن و نابود شدن است و جزء سوم سپنته[15] است که اکنون سپند می گویند و بمعنی سود رسان و پاک و درمان بخش است که معنی سه جزء بی زوال – بی مرگ و سودرسان می باشد . از این گفته ها می توانیم به فلسفه نام هفت سین پی ببریم و بدانیم کلمه هفت سین و هفت کوپه آتش چهارشنبه سوری بنام هفت امشاسپند یا سپنته است . به عبارت دیگر نام هفت سین نمودار سپندان هفت گانه است که آنها را امشاسپندان می گویند . نام هفت سپنته از این قرار است :

1- هرمزده  2- بهمن   3- اردیبهشت  4- شهریور  5- سپند ارمذ   6- خورداد  7- امرداد

این هفت اسم برابر هفت شهر عشق عرفا می باشد . چون رسیدن به هریک از امشاسپندان به منزله قدمی در راه کمال است . ( هفت سین قبلاً هفت چین بوده که از هفت چیدنی تهیه می شده است ) . زرتشتیان برای انجام تشریفات جشن ، اتاقی را که همیشه به کارهای مذهبی و پرستش اختصاص دارد یعنی جایی که آمد و رفت افراد نیست و از ناپاکی دور است ، برای گستردن سفره عید و چیدن هفت سین انتخاب می کنند . برای چیدن هفت سین و سایر لوازم جشن ، سفره سفید بی آلایش حتی بدون یک ذره لکه و حتی الامکان نو ، بر روی زمین یا میز گسترده می شود . بر روی آن ابتدا آئینه و گلاب پاش و ظرفی پر از آب تمیز که در آن برگهای آویشن و یک عدد انار یا سیب و چند سکّه نقره انداخته می شود ، می گذارند . روبروی آن مجمر آتش ( آتشدان ) برای بخور دادن و چراغی فروزان و کتاب اوستا و گلدانی پر از انواع گل و شاخه های برگ دار مورد و سرو و کاج تازه و در صورت امکان از درختهائی که به امشاسپندان تعلق دارند برگزیده ، قرار می دهند . در وسط سفره هفت رقم میوه که اگر تازه باشد چه بهتر و اگر نباشد میوه خشک اشکالی ندارد ، بطوری که هفت سین تکمیل گردد ، چیده می شود . این هفت سین به نام هفت امشاسپند بر سر سفره قرار می گیرد . بعد از هفت سین یا هفت چین انواع شیرینی و شربت و آجیل و خوراکی پخته از قبیل شیرین پلو و انواع سبزی خوردنی و ماست و پنیر و کوزه آب نیز باید بر سر سفره موجود باشد . در موقع تحویل سال اهل خانه دور سفره عید می نشینند و در برابر خوان گسترده و نعمتهای خداده بدرگاه اهورامزدا دست سپاس بلند می کنند و با خواندن اوستا سال نو آغاز می گردد .

پس از خواندن اوستا ، به عیدی دادن و روبوسی و تبریک گفتن می پردازند و با داد و ستد شاخه های برگدار مانند مورد ، سرو ، کاج ، انجام تشریفات جشن شروع می شود . پس از آن مراسم دادن گلاس و نشان دادن آئینه و خوردن شیرینی انجام می یابد . آنگاه بر کتابچه یادبود به وسیله مردان عبارات و اشعاری نوشته می شود . برای خانمها نیز پارچه سبز یا سفید جهت آغاز دوختن در سال نو آماده است . یکی دیگر از آداب نوروز ، پاشیدن مقداری برگ آویشن بر گوشه های پایین چهارچوبه درب منزل می باشد که نشانه برقراری جشن در خانه است . پس از دید و بازدید فامیل نزدیک که فوری انجام می شود به سوی پرستشگاه روانه می شوند و آغاز سال را در خارج از خانه ابتدا به پرستش اهورامزدا می پردازند و با انداختن پول در صندوق خیریه همگانی ، وظیفه وجدانی را بجا می آورند . ضمناً چون اکثر هم کیشان به مرور در عبادتگاه که آنرا آدریان[16] می گویند حاضر می شوند ، لذا مراسم تبریک و دید و بازدید عمومی هم انجام می گیرد . پس از پایان تشریفات عبادت به منزل کسانی که یکی از اهل آن خانه درگذشته است و یک سال آن تمام نشده و باصطلاح پرسه دار[17] ( حرمت دار ) می باشد می روند و آنگاه برای رفتن به خانه بزرگ فامیل اجتماع می کنند و دید و بازدید را آغاز می نمایند . عبارتی که در این مورد استعمال می شود از این قرار است : سال نو را شادباش می گویم ، کارها برابر دستور اهورامزدا و امشاسپندان برکامه باشد .

یکی از آداب و رسومی که در این جشن و روز تولد زرتشت انجام می گیرد موضوع فال کوزه است . بدین ترتیب که یک روز قبل از جشن از اهالی خانه و دوستان و آنهایی که میل دارند در فال شرکت کنند ، چیزهای کوچکی را با پارچه سبز[18] می پیچند و در یک کوزه نو می اندازند و درب کوزه را می بندند و میان درخت مورد همان درختی که به اهورامزدا تعلق دارد می گذارند . روز جشن ، سر ساعت ، آنهایی که در فال شرکت داشتند ، جمع می شوند و کوزه را از میان درخت بر می دارند . آنگاه کوزه را در آتش بخور می دهند و آنرا به دست دختر نابالغ می دهند و او یک یک از لوازم و اشیاء داخل کوزه را بدست می گیرد و منتظر می شود تا سایرین ( یک فرد ) شعر از بر بخوانند ، آنگاه که چکامه خوانده می شود و وصف حال صاحب اثاثه معلوم می شود ، اشیاء را از درون کوزه بیرون می آورد و به صاحب آن تحویل می دهد با این حال می توان گفت در حقیقت یک مجلس ادبی تشکیل می گردد و اشعاری که خوانده می شود خالی از تفریح نیست .

از سخنانی که در مورد پیدایش این جشن باستانی گفته شده سه نتیجه مهم بدست می آید که از شهرت تاریخی و قدمت آن پیش از سایر ملل دنیا گفتگو می شود . اول اینکه بنا به عقیده بیشتر مورخین این جشن از جمشید پادشاه سلسله پیشدادی است و به همین لحاظ آن را جشن نوروز جمشیدی می گویند . دوم اینکه در کیش مقدس مزدیسنی بواسطه پایان یافتن اوقات آفرینش و فراغت اهورامزدا از کار خلقت ، جنبه مذهبی به خود گرفته و اهمیت و رسمیت یافته است . سوم اینکه برابر نوشته های اوستا به سبب نزول فروهران درگذشتگان پاک و پارسا ، فلسفه آن قویتر شده ، و به برتری و احترام آن افزوده است .

همانطوری که ضمن بیان اخبار توضیح داده شد در آن روز فرخنده پیش آمدهای مهم و نیکو روی داده که همه از لحاظ تاریخ قابل توجه است ولی اساس مطلب همان سه نکته است که ذکر شد ، یعنی جشن نوروز بوسیله جمشید بوجود آمده و همه ساله در همان روز ، ایرانیان مراسم آنرا نگاهداری کرده اند تا اینکه با پیدایش کیش زرتشت ، فلسفه مذهبی بخود گرفته ، اهمیت و احترام و رسمیت آن کاملاً محرز و ثابت شده است . بنابراین جشنی است جاودانی که باید هر سال با نهایت اجلال و احترام برپا شود و آتش که بهترین نشانه جشن و سرور است در آن هنگام فرخنده روشن گردد . کردهای ایران و عراق به جشن نوروز خیلی اهمیت می دهند . مدت سیزده روز جشن می گیرند و در کارتهای تبریک اشعار زیر را که به زبان کردی است می نویسند :

یا خدا عزیزم جژنت پیروز بی                            همو روژیکت روز نوروز بی

جژنت پیروز بی به شادکامی                                        یا خدا هریژی به نیکنامی

یعنی :

ای عزیزم خدا کند جشنت مبارک باشد همه روزهایت روز نوروز باشد .

جشنت مبارک باشد با شادکامی . خدا کند با نیکنامی زندگی کنی .

روز ششم فروردین که خرداد نام دارد و متعلق به فرشته مقدس خرداد است ، بزرگترین جشن ایرانیان قدیم است . زیرا اشو[19] زرتشت پیامبر بزرگ ایران باستان در چنین روزی از مادر متولد و در چنین روزی به پیامبری برگزیده شده است . اشو زرتشت در حدود 6500 سال پیش از میلاد مسیح ، در خرداد روز از فروردین ماه در خاک آذربایجان نزدیک سواحل رود ارس از مادر متولد شد و جهان را به فروغ وجود خود نورانی ساخت . از روز اول آتش عشق الهی در دلش روشن و دست قدرت حق او را برای مأموریت بزرگی که تربیت جهان بشریت می باشد برگزیده بود . در چنین موقعی از عمر ، شور عشق در سرش تیزتر و شراره آتش عینی در دلش شعله ورتر گردید . نیروی عشق و انجذاب معنوی ، آن حضرت را از خانه پدر و مادر به قله سبلان که عاری از وجود بشر و خالی از قیود جهان خلقت است مهاجرت داد . زرتشت تا سی سالگی غالباً در میان غاری که در کوه سبلان است به سر می برد و خود را برای قبول فرمان پیام آوری آماده می ساخت . کم کم ایام صبر و انتظار به سر رسید و نسیم رحمت خدا برجان و دلش دمید و در اولین روز سی و یک سالگی سروش غیبی نازل شد و از جانب اهورامزدا فرمان رسالت گرفت و با پسرعمویش ، مدیوماه به کار تبلیغ و رسالت پرداخت ( برای آگاهی بیشتر به کتابهای تاریخ ده هزارساله ایران و اصل و نسب ایرانیان از آغاز تا اسلام مراجعه شود ) . زرتشتیان این روز را با خرمی و شادی هرچه فراوان جشن می گیرند و رقص و پایکوبی می کنند .