آتش چهارشنبه سوری
در ایران باستان شب چهارشنبه سوری در بالای قصر سلطنتی یا کاخهای بزرگ شهر خرمنی از آتش روشن می کردند و دیگران نیز بنا به پیروی از آنان بالای بام خود آتش روشن می نمودند . سوری به معنی سرخی – سرخ رنگ مانند گل و شراب و سور به معنی عیش و سرور و شادمانی است . و نیز به معنی بارو شهر و بام بلند و دیوار دور شهر است و آتش را به آن جهت روشن می کردند که معتقد بودند تمام بدیها و سیاهی ها را در آتش افکنده و می سوزاندند و از روی آتش می پریدند و می گفتند سرخی تو از من زردی من از تو . منظور از سرخی کردار نیک و منظور از زردی کردار زشت و ناپسند است .
در زمان هخامنشیان خرمنی از آتش را به سه کوپه تقسیم می کردند و با همان روش از روی سه آتش بنام:آسمان ، آذر و آبان که نام سه فرشته مقرب خدا هستند می پریدند . پس از آن آتش به هفت قسمت تقسیم شد و بنام هفت امشاسپند ( فرشته مقرب ) از روی آنها می پریدند . ( ایرانیان قفقاز هنوز در شب چهارشنبه سوری ، هفت توده آتش می افروزند و از روی آن می پرند ) . پس از افروختن بته ها و هیمه ها خاکستر آنرا جمع می کردند و از خانه بیرون می بردند و کنار دیوار می ریختند .
آجیل مشگل گشا که از هفت نوع میوه خشک تهیه شده در شب چهارشنبه سوری ضروری بود که هر خانواده باید آنرا تهیه می کرد و بنام هفت امشاسپند در سفره چهارشنبه سوری می گذاشت . از این آجیل مشگل گشا همه خانواده برای شگون و تندرستی می خوردند . سپس در کوزه کهنه سال مقداری آب ریخته از بالای بام به زمین می انداختند ، زیرا می گفتند که فروهرها از کوزه نو دیدن خواهند کرد و از آب آن کوزه کهنه که به معنی روشنایی بود در خانه آنها پاشیده می شد . در زمان ساسانیان بجای آب ، سکه هایی در کوزه می انداختند و آنرا از پشت بام به زمین می زدند ، بمنزله اینکه روزی و پول فراوان برای آنها نازل شود .
دکتر ذبیح الله صفا در مورد نوروز و چهارشنبه سوری می گوید : " جشن نوروز که آن را جشن فروردین یا بهار جشن می گویند از روی اورمزد در فروردین ماه شروع می شود . بنا به باور زرتشتیان ماه فروردین و جشن فروردین مربوط به فروهرهای در گذشتگان پاک و پارسا است که در اول سال به زمین فرود می آیند و از این لحاظ است که مردم برای خشنودی ارواح نیاکان ، جهت این جشن تشریفات زیاد قایل شده اند . " ناگفته نماند که نوروز دو قسمت بود ، پنج روز اولی را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه می نامیدند . در پنج روز اول فروردین ، جشن نوروز صورت عمومی داشت و همه ملت ایران و پارسی نژادان از شادکامی و خرمی ملی برخوردار می شدند ، روز ششم فروردین که روز تولّد و برگزیده شدن زرتشت پیامبر ایرانی است ، صورت خاص بخود می گرفت و دربار پادشاه به روی همه مردم باز بود و هدایا پیشکش می شد .
نوروز خاصه را ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم نوروز بزرگ نامیده و در برهان قاطع جشن بزرگ و در شرح بیست باب نوروز ملک یاد شده باین شرح : " چون نوروز بزرگ می رسید زندانیان را آزاد می کردند و بزهکاران را عفو می نمودند و از آن پس ، به عیش و نوش می پرداختند . " در صفحه نود و شش ترجمه فارسی جلد اول پشت ها آمده : " بنا به عقیده زرتشتیان در روز ششم فروردین که خرداد روز نام دارد حضرت زرتشت به دنیا آمده و در همین روز به پیامبری برگزیده شده است . " بنابر آنچه جاحظ در کتاب المحاسن و الاضداد می نویسد : در زمان جمشید و بنا به گفته آثار الباقیه بیرونی بعد از جمشید و بگفته ذبیح الله صفا در زمان ساسانیان ماه فروردین به شش قسمت تقسیم می شد که پنج روز اولی را به پادشاه و اشراف و پنج روز دومی را برای بخشش اموال و دریافت هدایای نوروز ، سومی را به خدمتگزاران خویش ، چهارمی را به خواص خود و پنجمی را به لشگریان و ششمی را به رعایا اختصاص می داد .
جشن نوروز در زمان پادشاهان هخامنشی شکوه و اهمیت زیادی داشت ، پادشاهان در این روز جلوس می کردند و بارعام می دادند . بارعام را عمارتی ویژه بود ، پادشاه در ایوان این عمارت می نشست و قراولان ویژه در اطراف او ردیف می ایستادند و مراسم نوروز در کمال جلال و شکوه اجراء می شد . در این روز معمولاً از ولایات و ایالات مختلفه کشور هدایایی بوسیله نمایندگان مخصوص بدربار فرستاده می شد و این نمایندگان را به نوبت خدمت پادشاه می بردند . این جشن پر افتخار باستانی در زمان اشکانیان نیز دارای همان عزّت و احترام بود و در زمان ساسانیان بر فرّ و شکوه آن افزوده شد .
یکی از خصایص درباری پادشاهان ساسانی این است که در هریک از روزهای جشن آوازها و آهنگهایی معمول بود که به همان روز اختصاص داشت ، چنانکه در روزهای نوروز آهنگهای نوروز بزرگ و نوروز کیقباد و نوروز خُردک و ساز نوروز و باد نوروز و اقسام این آهنگها در حضور پادشاه نواخته می شد .